جدول جو
جدول جو

معنی میان قله - جستجوی لغت در جدول جو

میان قله
از توابع شبه جزیره ی میان کاله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِهْ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه. آب آن از رود خانه هلیل و راه آن مالرو است. مزرعۀ میان ده پایین جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
نام ایستگاه راه آهن از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان و آن اولین ایستگاه سمنان به دامغان در کیلومتر 18 است سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاهند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان، واقع در 10هزارگزی خاور کردکوی با 720 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
قریه ای است هشت فرسنگ و نیمی میانۀجنوب و مشرق تنگستان. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ گَ شَ)
نام محلی کنار راه رشت و میان شالور و بندر انزلی در 376هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه، با 163 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه، آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام کوهی است به اصفهان، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام محلی کنار جادۀ تهران و شاهی میان چابکسر و خواهرخان در 281900 گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام شبه جزیره ای است در شمال خلیج گرگان و طول آن در حدود 60 و عرض آن 1/5 تا 6 هزار گز است اراضی شبه جزیره بوته زار بلند و مرتع گاوداران تراکمه محسوب و زراعت صیفی نیز در آن معمول است. در انتهای خاوری شبه جزیره مقابل بندر شاه آبادی آشورآده واقع شده که شعبه مهم شیلات مجهز به تمام وسایل در آن واقع است. در قسمتهای دیگر شبه جزیره نیز شعبه های شیلات در آشور بزرگ و میان قلعه و جز آن وجود دارد که ماهیهای خود را با اتومبیل به آشور کوچک می فرستند. بر اثر عقب نشینی آب دریا بتدریج بر عرض شبه جزیره افزوده می شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قالی که در وسط اتاق افکنند و بر دو سوی آن، دو کناره، و بر سر آن، سرانداز افکنند، قالی عریض که میان دو کناره زیر سرانداز گسترند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نام یکی از پاسگاههای مرزبانی کشور و شعبه شیلات در شبه جزیره میان کاله است. بنای اولیۀ آن که فعلاً مورد استفادۀ پاسگاه می باشد از آثار دورۀ صفویه است. این محل در 11هزارگزی باختر آشورآده بزرگ و 22 هزارگزی باختری تازه آباد واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
به معنی میان بالاست. (از آنندراج) (از شعوری ج 2 ص 363). میان بالا. متوسطالقامه. که قامتی نه بلند و نه کوتاه دارد. و رجوع به میان بالا شود
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه، نام تپه ای در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
راه میان بر، میان، داخل، میانه، در کانون جمعیتی قرار داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
خلیج و شبه جزیره ی میانکاله بر مدار ۳۶ درجه و ۴۹ دقیقه تا
فرهنگ گویش مازندرانی
میان چیزی، فی مابین
فرهنگ گویش مازندرانی
رودخانه ای که از ارتفاع هشتصدمترسی دامنه های شمال غرب کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ا توابع قره طغان شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در دشت کجور
فرهنگ گویش مازندرانی